کد مطلب:30585 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:215

درک طبیعت گرایانه یا ذات گرایانه از عدالت











به معنای انطباق با وضع و نظم موجود بر پایه خلقت نابرابر انسانها. «برابری برای برابرها و نابرابری برای نابرابرها.» در این تعبیر، عدالت به مفهوم «نظم»، «تناسب» و یا «موزونیت» ارجاع می یابد. این تعبیر از عدالت را در یونان باستان می بینید كه عدالت را در تناسب با طبیعت بودن، در تناسب با سایر فضائل بودن تعریف می كنند. در اندیشه آنان، عدالت ربطی به عرصه عمومی ندارد و اصولا عدالت امری اجتماعی نیست. افلاطون انسان را دارای سه قوه می داند. خرد، اراده و شهوت. افلاطون تعادل ما بین این قوای نفسانی را عدالت می نامد كه بیانگر حد وسط در استفاده از این نیروها و تناسب ما بین آنهاست. به زعم افلاطون، تناسب بین آنها حاكی از نوعی فضیلت است. البته ارسطو در باب عدالت مقداری از دیگر متفكران یونان، زمینی تر می شود و برخلاف افلاطون سعی می كند تا حدودی به ابعاد اجتماعی عدالت نیز توجه داشته باشد. مخصوصا مفهوم عدالت توزیعی از مفاهیمی است كه در مورد عدالت به كار می برد. اما این توضیع براساس شایستگی ها و لیاقت ها باید صورت گیرد. قابلیت و شایستگی ای كه به نابرابری خلقت انسانها برمی گردد، «برابری برای برابرها و نابرابری برای نابرابرها» یعنی از همان اول می پذیرد كه انسانها یك سرشت واحدی ندارند. براساس این اعتقاد خواه ناخواه نگرش ما به مفهوم، عدالت و نابرابری اجتماعی،نگرش خاصی خواهد بود. نگرشی كه ما را به توجیه وضع موجود می كشاند.

به هر حال، نگاه انطباق گرایانه تا دوران میانه (قرون وسطی) ادامه می یابد. اما در دوران میانه همان نظم طبیعی بر پایه وحی الهی و تفسیر كلیسا تعریف می شود. تمام هم و غم متفكران دوران میانه، من حیث المجموع، آن است كه انسان می بایست رابطه خود را با خدا تنظیم كند و این رابطه نیز براساس وحی الهی و تفسیر كلیسا تعیین می شود. بدین ترتیب، ما باید وضع خود را تشخیص بدهیم، جایگاه خود را تشخیص بدهیم و به آن قانع هم باشیم. و به نقشهای مترتب بر این جایگاه هم وفادار باشیم.این نگرش، بیش از آن كه عدالت را از زاویه حق و حقوق افراد بنگرد، از زاویه وظیفه و تكلیف الهی آنها می نگرد. نگاه آنها به مفهوم عدالت، یك نگاه وظیفه گرایانه است این نگرش د فی الجمله، سنت آگوستین و توماس آكونیاس است. اما با این حال اختلافی هم بین آگوستین و آكونیاس وجود دارد. آكونیاس سعی می كند تا حدودی به تجدد نزدیك شود، آگوستین عدل را به معنی تنظیم رابطه خدا و خلق می داند و عدالت را به معنای رعایت حقوق و قوانین الهی می شمرد. اگر این حقوق و قوانین رعایت شود، عدالت هم در جنبه كیفری و هم در جنبه توزیعی تحقق پیدا می كند.البته برخی از این دیدگاه را از قرآن هم استنباط می كنند. قرآن می گوید: «نحن قسمنا بینهم معیشتهم...» ما معیشت را بین آنان تقسیم كرده ایم. اما بحث این قسمت كه چه كسی تشخیص می دهد كه روزی هر فرد چیست و این سهم موجود سهم مقدر خدایی است یا غیرخدایی. این پرسش بسیار اساسی است. چه كسی می تواند بگوید روزی من سهم موجود من از دنیاست. شاید بیش از این مقدار موجود باشد و امر اجتماعی یا فرایندهای اجتماعی در دگرگونی آن تأثیر داشته است. چه كسی می تواند بگوید این مقدار موجود همان مقدار مقدر است. بعلاوه این آیه بر این معنا دلالت دارد كه روزی انسانها دست خداست و خداوند روزی همه انسانها را تعیین نموده است. به هیچ وجه نمی توان از آیه استنباطی در جهت توجیه وضع موجود داشت.

اما دیدگاه آكونیاس به مساوات یا حداقل به مفروضات پیشینی مساوات طلبی نزدیك می شود. به زعم او انسانها حق برخورداری از حد متوسط شرایط زیستن را دارند این حق تبعاتی دارد. یعنی انسان گرسنه می تواند دزدی كند و انسانی كه برای قرص نانی دزدی كرده به دلیل تقدم حق زیست بر حق دارایی، مقصر نیست.

متفكر دیگری كه در دوران میانه به تعبیر مساوات طلبی نزدیك می شود، سیسرون است. اگر دیگران بیشتر یك تلقی طبیعت گرایانه و در تناسب و هماهنگی با طبیعت در ذهن داشتند، سیسرون معتقد است كه جوهر عدالت هیچ نیست، جز مساوات.سیسرون، همچنین اعتقاد به برابری انسانها به لحاظ خرد و ارزیابیهای ذهنی دارد. یعنی باور به برابری انسانها دارد و چون اعتقاد به خلقت برابر انسانها دارد، لذا جوهر عدالت اجتماعی را هم برابری می داند. بنابراین به تعبیر سیسرون آنچه باعث نابرابری شده است یك امر اجتماعی است، نه یك امر فطری و طبیعی و شایستگی هایی كه به بدو تولد انسانها برگردد.